عید
عید امسال ما سفره عید پهن کردیم و شما توی این سال دومین عید رو میبینین پارسال بخاطر فوت مادربزرگم نشد که عید داشته باشیم خدا رحمتشون کنه{هرکدوم از دوستان این پست رو میخونن برای مادربزرگم یه صلوات بفرستن ممنون} امسال قرار شد اول بریم شهرکرد بعدش بریم تهران وقتی رفتیم شهرکرد همه اونجا بودن روزای اول عید اونجا خیلی شلوغ میشه تو خونه مامانجونیت دو تا عمه ها هم بودن خلاصه...
نویسنده :
مامانی و بابایی جون
13:23
عکس
عکس های جشن تولد
این و بگم که شما زیاد عکس ندارید و همشون از توی گوشی حذف شدن و همین چندتا هستن البته فیلمبرداری هست دیگه شرمنده همین چند تا عکس بود ...
نویسنده :
مامانی و بابایی جون
20:32
اتفاقات جشن تولد....
اولین جشن تولد برای هر مادری خیلی اهمیت داره مخصوصا که اون اولین بچتم باشه و اولین تجربه شیرین ترین تجربه این روزا مد شده با تم برای بچه هاشون تولد میگیرن و با اون ست میکنن من م خیلی گشتم هر دفعه یه چیزی رو میپسندیدم اما بالاخره تم بالرین رو انتخاب کردم میدونی چیه مامانم همیشه روی هر چیزی حساسیت به خرج بدی سرت میاد من شاید چند ماه دنبال کیک خاص بودم اخرش گفتم یه چیز ساده و قشنگ باشه قرار شد عدد یک شکل کیکت باشه و اسمت جلو کی...
نویسنده :
مامانی و بابایی جون
0:40
اتلیه
میخواستم برای تولدت یه عکس اتلیه ای داشته باشی بیشترمیخواستم کیفیت داشته باشه نمیخواستم دکور داشته باشه میخواستم عکس خودت جلب توجه کنه نه چیزای لباس تولدت رو بردم با اون خوکت رو این دفعه شاسی سفارش ندادم قاب گرفتم تا همش عکساش رو عوض کنم &...
نویسنده :
مامانی و بابایی جون
23:43
مسافرت به لاویج......
ما با مامانجونی رفتیم لاویج سفر یک روزه بود اما واقعا بهمون چسبید یه پنج شنبه و جمعه رفتیم اما حسابی به هممون حال داد واقعا نیاز داشتیم به شماهم حسابی چسبید با اینکه سنی نداری اما کاملا میفهمی از تغییرات شرایط و کلی هیجان به خرج میدی ومن این رو کاملا حس میکنم بزار از کلیات برات بگم و سختیاش وقتی رفتیم لاویج میخواستیم مستقر شیم خیلی خونه ها رو میدیدیم هیچکدوم بخاری نداشتن بخاری نفتی بود و من و مامانجونی خیلی به بو حساسیم اخرش رفتیم هتل لاویج اونجا شوفا ژداشت ...
نویسنده :
مامانی و بابایی جون
16:17
دندونی
انار دونه دونه بچه ای دارم دردونه قشنگ و مهربونه انار دونه دونه سه چهار روزه که ...
نویسنده :
مامانی و بابایی جون
15:46